موسیقی از خالصترین و سادهترین هنرهاست. شوپنهاور از موسیقی به عنوان عالیترین هنرها یاد میکرد. چرا که اعتقاد داشت سایر هنرها با سایهی اشیا سر و کار دارند، در حالی که موسیقی با خود آنها.
در ضمیر ناخودآگاه ما اصول و مبانی موسیقی نهفته است و یادگیری تئوری و اصول موسیقی به شکوفاتر شدن آن کمک میکند. همانطور که برای خواندن درست یک متن نیازمند یادگیری قواعد و علایم نگارشی ادبیات هستیم، در شاخه موسیقی هم برای فهمیدن افکار آهنگسازان، همنوازی، پرورش ایدههای خود و … بهتر است دانش اولیه را داشته باشیم.
در این مقاله سعی کردیم به زبان ساده، نکات اولیه برای ورود به دنیای موسیقی را گردآوری کنیم. در طول این نوشته با اصطلاحاتی آشنا میشوید که بسته به میل خودتان میتوانید تحقیقات بیشتری کنید و اطلاعات جامعتری بدست آورید. اما نگران نباشید، در آینده وارد جزئیات هم میشویم و شما را تنها نمیگذاریم.
موضوعات جامع و کلی تئوری موسیقی را در سه بخش تقسیمبندی کردیم که پس از مطالعهی آنها، شما را نسبت به منابع پیچیده در این زمینه بینیاز میکند:
۱. ملودی در تئوری موسیقی: از نُت تا کلید موسیقی
۲. هارمونی در تئوری موسیقی: گام و آکورد
۳. ریتم و ضرب در تئوری موسیقی
برای راحتی بیشتر تمام این مطالب را در قالب یک کتاب الکترونیک آماده کردیم. روی لینک زیر کلیک کن و کتاب رو رایگان دریافت کن 👇
دانلود پی دی اف تئوری موسیقی
پیچ (Pitch)
پیچ یکی از مفاهیم اولیه در تئوری موسیقی و مهندسی صدا میباشد. حتی میتوان گفت پراستفادهترین کلمه در موسیقی است. هر موضوعی که با ملودی، هارمونی، گام و آکورد سروکار دارد، با پیچ آغاز میشود. با اینکه پیچ یک مفهوم قابل درک برای آهنگسازان است، اما هر کسی نمیتواند توضیح علمی و صحیحی راجع به آن بدهد. اکثراً میگویند پیچ به زیری و بمی صدا مربوط میشود. نمیتوان گفت که تعریف نادرستی است اما اگر چنین است پس فرکانس با پیچ هیچ تفاوتی ندارد و اصولاً تعریف آن بیفایده است.
زیر و بمی صداها با فرکانس (Frequency) یا بسامد و نوسانهای آن تعیین میشود. هر چه نوسان تندتر، صدا زیرتر و هر چه کُندتر باشد صدا بمتر خواهد بود. عدد فرکانس با تعداد نوسان بر حسب سیکل در ثانیه سنجیده میشود.
همانطور که در مقاله آکوستیک روانشناختی گفتیم، موجهای صوتی دارای ویژگیهای فیزیکی، نظیر فرکانس، شدت، دامنه و … هستند. اما این امواج برای شنیده شدن باید توسط مغزمان پردازش شوند. پس لزوماً مفهومی که ما از اصوات پیرامونمان داریم، با مشخصات فیزیکی آنها یکسان نیستند.
به زبان ساده، پیچ فهم انسان از زیر و بم بودن صداست. معیار اندازهگیری پیچ حضور افرادی با گوش سالم و قضاوت آنها از زیری و بمی یک صوت مشخص است. اگر به شکل موجهای صوتی نگاهی بیاندازیم، امواج نسبتاً منظمی را خواهیم دید. البته با نگاه دقیقتر، متوجه نامنظمیهایی روی موجاصلی میشویم. اما یک موج صوتی پایدار برجستگیهای مشخصی دارد که تقریباً همشکل میباشد. در نهایت این امواج از گوشمان عبور کرده و در مغز پردازش میشوند.
اگر تعداد موجهایی که در یک ثانیه تولید میشوند را بشماریم به عدد فرکانس آن صوت میرسیم. موسیقیدانان در گذشته برای اصوات موسیقیایی با فرکانسهای مشخص، نامهایی گذاشتند که امروزه نیز از آنها استفاده میشود. به عنوان مثال یک صوت خالص که تناوب ۴۴۰ موج در ثانیه دارد (عدد فرکانس ۴۴۰ هرتز میباشد) به عنوان نُت لا یا در لاتین A شناخته میشود. اما باید بدانید در طیف گسترده امواج صوتی، اصوات مشابهی با نت لا ۴۴۰ هرتز وجود دارند، با این تفاوت که زیرتر یا بمتر هستند. برای اینکه تمایز آنها از یکدیگر مشخص شود نت را به دو روش نشان میدهند:
۱. نوشتن عدد فرکانس کنار نام نت (A440)
۲. نامگذاری ترتیبی از لحاظ زیری و بمی (A4)
همین نت لا (۴۴۰ هرتز) را در نظر بگیرید. نت لا بالاتر از دو برابر کردن عدد فرکانس و نت لا پایینتر از تقسیم بر دو کردن عدد فرکانس بدست میآید. با این روش نه تنها نت لا بلکه تمامی نتها را با داشتن یکی از پیچهای آن میتوانید بدست آورید.
صوت زیر نت لا در پیچها یا به عبارتی اُکتاوهای مختلف را نشان میدهد.
در چند پاراگراف قبل مدام دربارهی فرکانس صحبت میکنیم. مگر نگفتیم پیچ، هم از لحاظ تعریف و هم کاربرد با فرکانس تفاوتهایی دارد؟ بله درست است. ما به اندازهی کل طیف فرکانسهای شنیداری پیچ نداریم و موسیقیدانان تعداد محدودی از فرکانسها را به عنوان فرکانسهای موسیقیایی نامگذاری کردند. در موسیقی غرب از ۱۲ پیچ کلی استفاده میشود که بین دو نت لا با فرکانس متفاوت پخش شدهاند.
پس تا اینجا متوجه شدیم که در موسیقی اغلب با ۱۲ نت مشخص سروکار داریم. اما سوال اینجاست که نوازنده یا خواننده چگونه نت انتخابی آهنگساز را درک و اجرا میکند؟ خب، نمیشود اسم هر کدام از نتها را به همراه عدد پیچشان کنار هم نوشت و انتظار داشت نوازنده گیج نشود. به همین دلیل آهنگسازان از برگهای به نام برگه نت (Sheet) استفاده میکنند و با علایم خاص که در ادامه با آنها آشنا میشویم، نتها را بر روی پنج خط موازی (خطوط حامل) یادداشت میکنند.
در زیر میتوانید صدای چندین نت (در گام دو ماژور) را گوش کنید.
اعداد فرکانس باقی پیچها اغلب اعشاری و طولانی هستند. اما نگران حفظ کردن این اعداد نباشید، چون هیچ کس این کار را نمیکند. فقط کافیست این موضوع را بدانید که توزیع نتها از دید ریاضی به صورت لگاریتمی میباشند. با اینکه این اعداد گیجکننده هستند اما هنوز رابطه پیچ زیرتر یا بمتر برای همه آنها استفاده میشود. پس اگر نت F زیرتر میخواهید کافیست قبلی را دو برابر کنید.
رنگ صدا (Timbre / Tone)
رنگ صدا یا تیمبِر (که قبلاً در مقاله چگونه ارتفاع صدا در بُعد دوم میکس و مسترینگ را کنترل کنیم؟ دربارهاش صحبت کردیم) از ویژگیهای متمایز کننده یک صدا نسبت به دیگری است، حتی اگر دو صدا دارای یک فرکانس و دامنه باشند. برای توصیف رنگ یا کیفیت صدا از کلمههای تیز، نرم، نازک، واضح ، خشن و … استفاده میکنند.
بهترین روش برای فهمیدن این موضوع، مقایسه رنگ صدا با شکل، طعم و مزه است. درمورد سیبها میتوانیم بگوییم دستهای از میوهها با شکل، رنگ و مزه خاص هستند. اما در داخل همین دستهبندی، باز تفاوتهای بسیار زیادی بین انواع سیبها وجود دارد. بعضی از آنها بسیار شیریناند در حالی که انواع دیگر مزهی ترش دارند. نوعی از سیبها سبز و نوعی دیگر قرمز میباشند. در حالت کلی، همه آنها را سیب مینامیم اما هر کدام ویژگیهای متمایز کنندهای دارند. حتی اگر از یک درخت چیده شدهباشند باز مشخصات متفاوتی دارند. پس هیچ سیبی (منظور همون صداست) با رنگ، شکل و یا طعم کاملاً مشابه با سیب دیگر وجود ندارد.
در موسیقی، سازها در دستهبندیهای متفاوت جای میگیرند. مثلاً در خانواده سازهای زهی کمانهای (نواختن آنها با استفاده از آرشه و کمانه است)، سازهایی نظیر ویولن، ویولا، چلو، دابلباس و … را داریم. درست است که رنگ صدایشان از جهاتی شبیه به یکدیگر است، اما باز تفاوتهایی نسبت به هم دارند. در حدی که حتی بین دو ساز مشابه ویولن که از نظر شکل و ابعاد هم بسیار به هم نزدیک هستند ممکن است یکی صدایی شفافتر داشته باشد. جالب اینجاست که در نوازندگی، روشها و تکنیکهای متفاوتی وجود دارد که میتوان با یک ساز، طیفهای متنوعی از رنگ صدا را تولید کرد.
در زیر تفاوت رنگ صدای دو ساز به خوبی مشخص است.
پس تا اینجا متوجه شدهایم که هر ساز دارای رنگ صدای منحصربهفرد خود است. زمانی که چند ساز همنوازی میکنند بهمانند یک بوم نقاشی میتوانند رنگهای بیشتری با میکس و ترکیب شدن با یکدیگر ایجاد کنند و حتی در مواقع نیاز محوتر یا واضحتر به گوش برسند. مانند کاری که نقاش میکند، میتوانید رنگی را هایلایت (Highlight) کنید و با قرار دادن کنار رنگی دیگر تقابل (Contrast) رنگها را به نمایش بگذارید.
برای یک آهنگساز رنگ صدا نقش بسیار مهمی در عملی کردن ایدههای خود دارد. همچنین میتواند موقعیتهای متفاوتی در موزیک فیلم و بازیهای ویدیویی ایجاد کند. پس اگر احساس ترس و هیجان زیادی هنگام دیدن یک سکانس ترسناک داشتید، بدانید (و آگاه باشید) که آهنگساز طیف رنگی خاصی در موزیک برای انتقال آن احساس به شما استفاده کرده است.
ارکسترها محلی برای ایدهپردازی آهنگساز و استفاده بدون محدودیت از همه طیفهای رنگ صداست. قطعا با دقت در آثار پیچیده سمفونی یا اپرا، متوجه تصویری که آهنگساز برایمان نقاشی کرده است، میشوید.
بافت: تعداد لایههای موسیقی (Texture)
تکسچر یا بافت، یکی از المانهای موسیقی است که لایههای صوتی را از نظر تعداد و عملکرد، آنالیز میکند. یک بافت معمول و ساده تکصدایی (Monophonic) نامدارد که فقط یک لایه صوتی (یعنی ملودی) را شامل میشود. در این نوع بافت اصلاً اهمیتی ندارد که چه تعداد ساز یا صدا حاضر هستند. تا زمانی که همه آنها یک ملودی مشخص را اجرا کنند، موسیقی بافت تکصدایی دارد. همچنین موردی ندارد که اصوات، دارای فرکانسهای مشابه باشند یا در اکتاوهای متفاوت پیچهای بالا یا پایینتر داشته باشند.
اکتاو فاصله بین دو پیچ موسیقی همنام است که تقریبا صدای یکسانی دارند، اما یکی زیرتر و دیگری بمتر میباشد.
در تشخیص نوع بافت موسیقی، اهمیتی ندارد که ساز کوبهای یا درامز داشتهباشیم یا خیر. در اکثر مواقع درامز (لایه ریتمیک)، نه ملودی حساب میشود و نه هارمونی.
نکته جالب اینجاست که حتی سمفونیهایی وجود دارند که از این نوع بافتِ به ظاهر ساده استفاده میکنند. (اما خودمونیم! طولانی شدن بافت تکصدایی میتونه خستهکننده باشه.) پس تعداد زیادی از موسیقیهای اطراف ما دارای لایه دیگری به نام هارمونی میباشند.
زمانی که هارمونی با ملودی همراه شود، بافت موسیقی به بافت همصدایی (Homophonic) تغییر میکند. همراهی این دو لایه به این صورت است که یک لایه توجه شما را جلب میکند، در حالی که دیگری در حال پرسه زدن در پسزمینه است. بسیاری از آهنگهای محبوب Homophonic هستند.
اگر یک قطعه موسیقی دارای تعدادی لایه مستقل باشد که همزمان در حال اجرا هستند و شما مطمئن نباشید که کدامیک ملودی است، قطعا با بافت جدیدی روبهرو هستید. این نوع تکسچر را چندصدایی (Polyphonic) مینامند. پلیفونی حتی زمانی که تنها دو ملودی مختلف در حال اجرا میباشند هم اتفاق میافتد. روش دیگر به این صورت است که همان ملودی با تاخیر پخش شود و نقطهی شروع متفاوتی داشته باشند. (اصطلاحاً به آن Round میگویند.)
صحبت از بافت پلیفونیک بود، اگر محتوای سایت رو دنبال میکنین، قطعاً متوجه شروعِ قسمت پادکستامون شدین.
اسم پادکست (پلیفونی) از همین بافت گرفته شده که قراره داخلش به گپوگفت دوستانه در مورد موسیقی بپردازیم. برای شنیدن پادکست رو این لینک کلیک کنید.
آخرین نوع از بافتها، (Heterophonic) نامدارد که معادل آن میتواند تفاوتصدایی باشد. در موزیکهای غربی بسیار کمیاب اما در باقی موزیکها بسیار معمول است. اگر دو ورژن متفاوت از یک ملودی همزمان با هم اجرا شوند این نوع بافت را تشکیل میدهند. معمولا یکی از لایههای ملودی دارای نتهای بیشتری (نتهای تزئین) نسبت به دیگری است و یا مقداری الگوی ریتمیک متفاوت دارند.
در یک آهنگ ممکن است ترکیبی از چند نوع بافت را شاهد باشیم. چراکه قطعه هیجانانگیزتر خواهد شد.
سرعت یا تُندا (Tempo)
تمپو، سرعت ضربات یا پالسها در یک قطعه موسیقی میباشد. (یا به عبارت دیگر تُندی و کندی در هر قطعهی موسیقی). توجه داشته باشید که این مفهوم را نباید با تیتر بعدی یعنی کشش زمانی نتها اشتباه بگیرید.
تمپو به تعداد ضربات در هر بار بستگی ندارد. (به زبان ساده تمپو سرعت کلی قطعه موسیقی میباشد و اعدادی که در سرکلید برگه موسیقی نوشته میشود نشاندهنده ارزش نتها از لحاظ کشش زمانی میباشد.)
همچنین پیچیدگی ریتم بر روی تمپو هیچ تأثیری ندارد. وقتی ریتم شلوغتر میشود انگار که سرعت موسیقی هم در حال افزایش است؛ در حالی که اینچنین نیست.
چرا تمپو مهم است؟
تمپو تأثیر بسیار زیادی بر روی احساس یا استایل یک قطعه موسیقی دارد. به عنوان مثال در موسیقی دیسکو، سرعت قطعه زیاد و در موسیقی عاشقانه و رمانتیک، سرعت قطعه کم است.
چگونه بفهمیم تمپوی یک قطعه موسیقی چه مقدار است؟
برای فهمیدن سرعت قطعه دو راه وجود دارد که در برگه نت قطعه نوشته شده است.
علائم تمپو (Tempo Marking)
این کلمات و علائم در ابتدای برگه نت قطعه موسیقی نوشته میشود و اغلب ایتالیایی هستند.
اعداد مشخصه سرعت (Metronome Marking)
این مورد در برگه نتهای امروزی بیشتر نوشته میشود و تعداد ضربه در یک دقیقه را نشان میدهد (BPM)
تغییر تمپو
اگر آهنگساز بخواهد سرعت قطعه موسیقی را ناگهانی تغییر دهد، میتواند از عبارت یا عدد تمپو جدید در مکان تغییر سرعت استفاده کند. اما این تغییر سرعت ناگهانی در موسیقی آنچنان مرسوم نیست و آهنگسازان ترجیح میدهند به صورت تدریجی از سرعت بکاهند.
دیرند یا کشش زمانی (Duration / Note Value)
یک نت، هم پیچ و هم کشش زمانی یک صدای موسیقیایی را نشان میدهد. در قسمت پیچ دیدیم که هر کدام از نتها برای معرفی خودشان بر روی قسمتی از خطوط حامل رسم میشوند. هماکنون مبحث را کاملتر میکنیم. هر کدام از نتها باتوجه به نمادی که دارند از ارزش زمانی خاصی برخوردار میباشند.
در زیر پنج مورد از ارزش زمانی نتها را مشاهده میکنید:
یک نت کامل که به شکل دایره یا بیضی است، مرجع باقی نتها محسوب میشود. بدین صورت که نت سفید که دارای خط عمودی چسبیده به خود است، ارزش زمانی نصف نت گرد یا کامل را دارد. نت سیاه ارزش زمانی نصف سفید و ربع نت گرد را داراست. و همینطور نت چنگ با یک پرچم ارزش زمانی نصف نت سیاه را داراست و به همین ترتیب ادامه مییابد. پرچمها میتوانند به هم متصل شوند و خطوط عمودی چسبیده به نتها قابلیت رسم در پایین یا بالای نت را دارند. اما این مورد تغییری در کشش زمانی آن نت ایجاد نمیکند.
در زیر با یک تمپو مشخص (و همچنین پیچ یکسان)، کشش زمانی نتها را خواهید شنید.
فرم (Form / Structure)
فرم ساختار کلی قطعه موسیقی میباشد. به طور طبیعی انسانها به تکرار تمایل بیشتری دارند چراکه آسانترین الگو در جهان میباشد.
ایدههای موسیقی کوتاه (Phrase) با یکدیگر ترکیب میشوند و قسمتهای بزرگتری به نام (Section) یا بخش را میسازند که احساس مشابهی با ایده اولیه دارند. میتوان از یک سکشن در طول آهنگ استفاده نمود اما تکرار بیش از حد آن خستهکننده است. به همین علت اغلب در آهنگها بخشهای متفاوتی را شاهد هستید.
با این تفاسیر، فرم در یک قطعه موسیقی به ما میگوید که چگونه بخشهای مختلف (Sections) کنار هم قرار گرفتهاند. معمولا بخشها را با حروف لاتین نامگذاری میکنند که ترتیب قرارگیری آنها کنار هم مشخص باشد.
دو روش معمول برای قرارگیری سکشنها کنار یکدیگر Binary و Ternary میباشد.
نوع فرم با تکرار بخشهای مشابه تغییری نمیکند و در حقیقت رابطه بین بخشهای متفاوت، فرم را میسازند.
شدت صوت (Dynamics)
آهنگساز در برگههای نت قطعه موسیقی، نشانههایی برای کنترل حجم و شدت صدای ساز که نوازنده باید رعایت کند قرار میدهد. میزان شدت صدا در موسیقی، دینامیک نامیده میشود. شدت صدا به دامنه نوسانی که صوت را پدید میآورد بستگی دارد. به عنوان مثال هر قدر سیم گیتار شدیدتر نواخته شود و یا روی کلاویه پیانو فشار بیشتری وارد شود، صدای پدید آمده قویتر خواهد بود.
تفاوت داینامیک یا شدت صوت نتها را که به دو صورت نواخته شدهاست را در زیر میشنوید.
خوشحالم که همت کردین و تا آخر مقاله همراهمون بودین. کلاً مباحث تئوری موسیقی میتونه خسته کننده باشه، اما سعی میکنیم با جذابیت هرچه بیشتر تیتر به تیتر ادامه بدیم. ضمناً اگر نکتهای نظری داری میتونی همین پایین برامون بنویسی… 💙
اجرکم عندالله. کوچه باغتان پر موسیقی باد . دست مریزاد. ممنون و متشکر
لطفا به بلاگها ویدیو هم اضافه کنین تا واضحتر بشه
من واقعا نمیتونم با کلمات توصیف کنم که چقدر این مقالاتتون کمک کرد به من !!! مفاهیمی که دو سه سال درگیر و دار درکشون بودم، کلاس هایی ک شرکت کردم و…
تازه با خوندن این مقالات دارم به درک و فهم موضوعات ذکر شده میرسم. واقعا یک دنیا تشکر و خسته نباشید ✨✨✨✨✨✨
خیلی مقاله مفیدی بود و من که اموزنده موسقی هستم همه جا در باره نرم افزار و تکنیک های انها صحبت میکنند ولی شما در باره تئوری موسیف
قی ک هر موسیقی دانی باید بداند مقاله گذاشتید واقعا متشکر
ممنونم که دانش ارزشمندتون رو در اختیار ما قرار میدین. موفق باشین.
قربان شما هادی جان
خوشحالیم که مطالب براتون آموزنده و مفید بوده. عزیز دلید ...
درود و سپاس از شما، که بدون هیچ چشم داشتی آموزش های بسیار آموزنده، برای افرادی که تازه وارد این عرصه شدند، تولید می کنید.
دوستانی که این مقالات را می خوانند، حتما یک کامنت کوچک هم زیر این ها بگذارند تا حمایتی شود از این عزیزان.
موفق و سرافراز باشید.
سلام خسروجان. خیلی ممنونیم ازتون و خوشحالیم که آموزشها و مقالات براتون کاربردی هستند❤️ باعث دلگرمی ما هستید.
درود به تیم آرتیست شو. کارتون عالیه دمتون گرم. من اکثر مقالات شما و تمامی مقالات در حوزه ی تئوری موسیقی رو خوندم. با وجود اینکه سالهاست موسیقی کار میکنم و تئوری موسیقی رو در سطح متوسط رو به بالا بلد هستم اما مطالب مقالات شما بسیار جذاب و مدون ارائه شد که قطعا به هر هنرجوی تازه کاری کمک شایانی خواهد کرد.
در انتها پیشنهاد میکنم بجای واژه پیچ (pitch) از معادل فارسی آن یعنی نواک (زیر و بمی) استفاده شود. هرچند که مفهوم یکیست و من صرفا پیشنهاد دادم.
درود خشایار عزیز
اول از همه به داشتن همچین دوستانی که انرژی مثبتشون رو از ما دریغ نمیکنن، به خودمون میبالیم. همیشه تمام تلاشمون رو میکنیم که کیفبت مطالب و آموزشها بالا باشه و حتی برای کسایی که تازه شروع کردن، دغدغه جدید بوجود نیاره. پیشنهادتون دربارهی واژهی پیچ و زیرایی کاملا صحیحه. تعدادی از مفاهیم، چون در تئوری موسیقی کلاسیک و سنتی ایران یکسان هستند با واژههای متعددی هم به کار برده میشن؛ اما سعی میکنیم تمامشون رو در قالب مقالهها و پیدیاف جا بدیم.
درود علی آقا
ممنون و خداقوت
ارادت دوست عزیز
سلامت باشید
سرعت یا تُندا (Tempo)
درود و وقت بخیر
آیا تندا هست یا تندی؟
سلام دوست عزیز
در کتابهای مرجع مثل تئوری موسیقی کمال پورتراب، تمپو رو تُندا معادل سازی کردن.
درود دوباره
ممنون از اینکه به بازخوردها و نظرات هم ارزش مینهید.
متأسفانه امروزه اکثر مردم به علل گوناگونی کمحوصله شدن و به این چیزها اهمیت نمیدن
میخواستم بگم به pitch، «زیرایی» نیز گفته شده.
درود بر مدیران سایت
ممنون از سایت خوبتون
فکر میکنم استفادۀ زهی-آرشهای به جای زهی-کمانهای بهتر باشه.
ممنون.
درود بر شما،
بله هر دو روش نامگذاری درست میباشد. همانطور که داخل پرانتز توضیح دادهشده، نواختن این سازها بوسیلهی کمانه یا آرشهست.
اوایل که این نوع از سازها ابداع شده بودند، چوب آرشهی کمانی (هلالی شکل) داشتند تا کشش لازم موها فراهم شود. به مرور شکل آرشه تغییر کرد و به این چیزی که امروز میبینیم تبدیل شده.
همینجوری قوی ادامه بدید مقاله هات.ن فوق العاده هستن
من فقط علاقه مند به موسیقی هستم و اهل ساز زدن نیستم ولی این مقاله کلی بهم چسبید و مطلب جدید یادم داد. نویسنده با زبانی شیوا و روون توضیح داده و با مثال های صوتی مطلب رو بخوبی جا انداخته. بازم سپاس(:
خواهش میکنم و خیلی خوشحالم که مقاله تونسته نظرتونو جلب کنه 🌹
هیچ سایتی رو ندیدم که مثل شما موشکافانه به مبحث تئوری موسیقی بپردازه👌🏻
الحق که بینظیرید👏🏻❤
لطف دارین دوست عزیز 🙏 خوشحالم که براتون مفید بوده 💜